نفریــــــــــــــــــــــــــــــن

 

 

 

چه سیاحتی می کند شهوتِ نگاهت در خطوطِ اندامم

و نت های آهنگِ برهنگی را بر پوستم می نویسد

دستِ هوسبازَت و رقص ِنوازش ِ انگشتت و صدای مبهمی از سیم های بریده ی آه به آه ه ه ه

و حس ِ وحشتِ من آغشته به اشتیاقِ تو، تویی که برای طعم قرمز رژ اَم شرع را زیر پا گذاشتی 

شـــــ ـرمنده عزیزم...

من اجازه نمی دهم عشقِ من در وجودت نطفه بندد، نامی برایش انتخاب نکن

هی تو!... بوسه هايم را عشوه هایم را زمزمه هايم را وقتی که سر بر شانه ات می گذارم

باور نکن... تا روزی است که پیدا کنم معشوقِ حقیقی ام را .

آه... نفرتِ تو در ذهن ِ من رشد می کند همچون یک جنین در رحم یک راهبه

یک قدیس مقدس است یا یک حرامزاده  نمی دانم!!...

وسوسه ی خیانت

10

9

8

.

.

وشمارش معکوس تا مرز جنون...

 

 



نوشته شده در سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:,ساعت 11:40 توسط نسرین| |


Power By: LoxBlog.Com